سلاله(کنیزموسی بن جعفر)

  • خانه 
  • یاکاشف الزفرات زیارت امام رئوف 

عمه سمیرا

28 مرداد 1402 توسط سمیرا اسمعیلی آبدر


#به_قلم_خودم 

#فرزندآوری 
چشم‌هایم برق می‌زد 

اولین نفر بودم که این فرشته زیبا را از پرستار گرفتم و در آغوش کشیدم و رخت نوزادی به تنش کردم ،دعا کردم رخت دامادی اش را نیز خودم به تنش کنم . برای ششمین بار است که عمه می شوم ولی انگار بار اول است در بیمارستان پا میگذارم وهمان شوق اولین بچه در دلم است

در حین ناز و نوازشش بودم که تلفن برادرم زنگ خورد .آنچنان شادمان شد که گونه هاش سرخ شد با لبی خندان گفت:حضرت آقا نام پسرم را سجاد نامیده است .

تمام فضای اتاق پر شد از نوای مبارک باد .
✍ عمه سمیرا

 نظر دهید »

ماه حسین

27 مرداد 1402 توسط سمیرا اسمعیلی آبدر

از آنجایی دلگیرم که :

نه آمدن ماه محرم را درک کردم نه رفتنش را .

آنقدر درگیر درمان و مسکن دردپاهایم شدم که یک روضه خانگی هم سهمم نشد .

به روضه دعوت شدم اما نصیبم از آن فقط گریه و افسوس بود .

دلی سبک از غم را از عزای حسین میخواستم

راست می گویند روضه رفتن دعوت نامه می خواهد این را با تمام وجودم حس کردم .

#محرم 😭 

#به_قلم_خودم 

#ما_که_خاکستر_شدیم_ارباب 😭

 نظر دهید »

نفس سَرکِش

21 مرداد 1402 توسط سمیرا اسمعیلی آبدر

​#به_قلم_خودم 

#نفس #سرکش 

#بهترین_دوست 

امشب از بهترین دوستم خیلی عصبانی شدم .تصمیم گرفته بودم که برای همیشه با او قطع ارتباط کنم .جوابش را با تندی بدهم .ولی فقط یک صلوات فرستادم وارد میدان‌مبارزه با نفسم‌شدم .فهمیدم که دشمن ترین کس برای من نفس سر کشم هست .

متوجه شدم که باید کمی با نفسم دست و پنجه نرم کنم و در مقابلش محکم بایستم خیلی زود از پا در می‌آید. 

برای همین زود به این نتیجه رسیدم ،از دوستم عذرخواهی کردم و تصمیم گرفتم‌زود عصبانی نشوم . جنگیدن با نفس سخت است ولی نتیجه خوبی می دهد.

دوستی بهترین راه حل است برای تسکین آرامش. به گذشته برگشتم دیدم که بهترین دوستم را ناراحت و ناامید کردم. چقدر او خوب است که از من قطع امید نکرده است و من سر کوچک ترین حرف حقی به او تندی کردم .

مبارزه را رها کردم با نفسم دوست شدم ،حال تو را ، پیدا کردم .چقدر خوبی که مرا با تمام‌بی مهری هایم‌می بخشی و به من فرصت می دهی.احساس قوت می کنم که تو بهترین رفیق منی .

شبت بخیر بهترین رفیق 

 نظر دهید »

آرامش‌محض

16 مرداد 1402 توسط سمیرا اسمعیلی آبدر

​دلم نه می خواهد دروغ بشنود 

نه عشق پوچ 

نه رویاهای بلند پروازنه ….

دلم‌ یک فنجان چای داغ می خواهد با یک تکه شکلات تلخ روی صندلی راش کنار شومینه روشن بشینم و با خالقم خلوت کنم .

از دل آشوبگی هایم‌ برایش بگویم ،او فقط گوش کند .

خیالم آسوده باشد که با او گفتگو می کنم پشیمان نمی شوم .

دلم‌ آرامش محض می خواهد از جنس خدا

#به_قلم_خودم 

#دلنوشته

  1. یک فنجان چایی

 نظر دهید »

امید

16 مرداد 1402 توسط سمیرا اسمعیلی آبدر

​امید 

تو اوج ناباوری آمد در خانه ام زد .

وقتی آخر خط رسیده بودم  ،راه نور نشانم‌داد.

مثل‌ باغ پر از گل های رنگی دنیام‌رنگ و ورنگ کرد .

اصلا فکرش راهم نمی کردم جوانه زد .

دنیام قشنگ تر شد.

۱۴۰۲/۵/۱۶

✍سمیرااسماعیلی 

 نظر دهید »

فرزندان راویان روضه عاشورا

10 مرداد 1402 توسط سمیرا اسمعیلی آبدر

​شبستان را آماده می کردیم برای جلسه حاج آقا با خادمین .صندلی و میز عسلی اش را آماده کردم ،  باند های داخل ، میکروفون آماده شد .

فقط مانده بود گلدان کوچک روی میز عسلی، رفتم از اتاق خادمین بیاورم که دیدم دختر بچه هفت الی هشت ساله  که روسری مشکی با گیره فلزی قشنگی لبنانی بسته ، چادر مشکی حسنی داشت ، با زبان شیرینش نشسته بود روی صندلی سخنران ؛ داشت روضه علی اصغر می خواند .

آن قدر محو صحبت هایش شدم که گلدان به دست در مقابل درب چوبی ورودی خشکم زده بود .

انگار خانم‌جلسه ای داشت مقتل می خواند ….

یاد پستی افتادم که مخالفین نظام تبلیغ می کردند مواظب بچه هایتان باشید در این هیئت ها و مساجد اغفال نشوند ،تاثیر مخرب روی روحیه فرزندان شما می گذارد.

دیگر خبر ندارند که فرزندان ما بهترین راویان روضه ارباب هستند.

✍سمیرااسماعیلی

#راویان_روضه

 نظر دهید »

فرصت کوتاه

07 اردیبهشت 1402 توسط سمیرا اسمعیلی آبدر

​شب با تمام‌تاریکی هاش با طلوع خورشید می رود .زندگی هم هر چقدر سختی و پایین و بالا داشته باشد روزی به آخر می رسد ،پس حواست باشد توشه آخرت چه چیزهایی ذخیره می کنید .‌حواست باشد فرصت کوتاه است.

✍سلاله کنیز موسی بن جعفر

 نظر دهید »

حس ناب

07 اردیبهشت 1402 توسط سمیرا اسمعیلی آبدر

​آنقدر که فکر می‌کنیم برای دیگران مهم هستیم ؟

وقت می‌گذاریم ،خودخوری می‌کنیم، ناراحت می‌شویم و…در واقع این طور نیست .

نمی دانم چرا عمرمان را در اضطراب و نگرانی از قضاوت ها صرف می‌کنیم؟!!

من خودم را از همه تنش ها و فشار های روانی رها کردم و با آرامش زندگی میکنم .

راهی می روم که به من حس خوب می دهد و مورد رضای خداست .بی نهایت از زندگی لذت می برم

✍ سمیرااسماعیلی

#انگیزشی🦋 😍 

#به_قلم_خودم

 نظر دهید »

روایت زن مسلمان

06 اردیبهشت 1402 توسط سمیرا اسمعیلی آبدر

#به_قلم_خودم 

#روایت_زن_مسلمان 

#طرح_امین 
رسیدم دفتر پرورشی مدرسه ،چند دقیقه بعد مادری وارد شد وروبه روی صندلی من‌نشست گره روسری اش را شل کرد ،از سختی های بعد طلاقش گفت،اینکه چطور بدون‌پدر دو کودک 5 ساله و دو ساله را بزرگ کرد بغضش بیشتر می شد و می گفت:این رسمش نیست حالا که بزرگ شدن عصای دستم باشند وسایل خانه را می‌شکنند و روی من مادر دست بلند می کنند دستکش نخی سفید چرک تاپش را در آورد تمام دستش پر بود از زخم های عمیق انگار زخم شمشیر خورده بود،جای چنگ های دختر 16 ساله اش بود .اشک هایش را با گوشه روسری اش پاک کرد بغضش را قورت داد گفت :بعد اغتشاشات دخترم دیگر روسری سر نمی‌کند اصلا حریفش نمی شوم ابرو برایم نگذاشته دوست های نابابش هر دفعه مدل جدید مد برایش ارسال می‌کنند یکی از یکی افتضاح تر .

مادر دلش پر از خون بود از دختر و پسرش 

آخر مادری که نان حلال سرسفره خانواده خود گذاشته مراقب تربیت فرزندانش بود دچار اعتیاد خانمان سوز نشوند چطور فکرش می رسید که قرار خانه اش ویران شود با یک شعار پوچ زن زندگی آزادی 

✍ سمیرااسماعیلی

 نظر دهید »

گذشته گذشت آینده را بساز

21 فروردین 1402 توسط سمیرا اسمعیلی آبدر

در گدَشته غرق شدم‌ به خودم امدم نزدیک بود قرمه سبزی ام بسوزد ،اگر یک بار دیگر فرصت داشتم جبران می کردم و محکم کاری کنم ،اما محال است …

 گذشته تکرار شدنی نیست ،من اگر توان ان موقع هم داشتم باز نمی توانستم صحیح تصمیم بگیرم و عملکرد مثبت داشته باشم .

به خودم نهیب زدم گذشته گذشت 

“از این به بعد را درست بساز”

#به قلم خودم

 نظر دهید »

صدای روح بخش

15 فروردین 1402 توسط سمیرا اسمعیلی آبدر

گوش دلم را کوک می کنم شاید یک بار هم که شده صدای تو را بشنوم .

صدای تو خوب است 

صدای تو مثل صدای حقیقت شیرین است 

صدای تو مثل صدای دریا پرتلاطم است 

صدای تو مثل لحظه عبور آب پرجریان از روی سنگ داخل رودخانه جذاب است 

صدای تو مثل نسیم خنک دم سحر روح بخش است 

صدای تو مثل صدای جیرجیر‌ جیرجیرک ها هیجان انگیز است .

صدای تو مثل صدای آواز خوش گنجشک ها روی شاخه درخت همسایه دل انگیز است .

صدای تو مثل ردپای پاییز روی برگ های پاییزی خوش است .

صدای تو مثل ردپای به جا مانده روی برف می ماند 

صدای تو مثل لحظه خروس خوان دم سحر خوش است 

صدای تو مثل صدای لعل اسب های وحشی لب ساحل هیجان انگیز است .

صدای تو بهترین صدای عالم است .

ای بهترین آواز،صدای روح بخشت را عاشقانه دوست دارم .

#به_قلم_خودم 

#اذان

#لحظه‌عاشقی

#شکرانه۲

 نظر دهید »

آرزوی کوچک من

07 فروردین 1402 توسط سمیرا اسمعیلی آبدر

در هر حالی باشم دوست دارم فقط دست نیاز به سوی شما دراز کنم ،چه آن زمانی که زمین و آسمان برایم به تنگ آمده و چه زمانی که زمانه به نفع من است .
شما بهترین رفیق من هستید
آقا جانم می شود امسال سال برآورده شدن آرزوی کوچک من باشد ؟!

 نظر دهید »
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

سلاله(کنیزموسی بن جعفر)

جستجو

موضوعات

  • همه
  • آرزوی من
  • بدون موضوع
  • گذشته گذشت

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس