عمه سمیرا
#فرزندآوری
چشمهایم برق میزد
اولین نفر بودم که این فرشته زیبا را از پرستار گرفتم و در آغوش کشیدم و رخت نوزادی به تنش کردم ،دعا کردم رخت دامادی اش را نیز خودم به تنش کنم . برای ششمین بار است که عمه می شوم ولی انگار بار اول است در بیمارستان پا میگذارم وهمان شوق اولین بچه در دلم است
در حین ناز و نوازشش بودم که تلفن برادرم زنگ خورد .آنچنان شادمان شد که گونه هاش سرخ شد با لبی خندان گفت:حضرت آقا نام پسرم را سجاد نامیده است .
تمام فضای اتاق پر شد از نوای مبارک باد .
✍ عمه سمیرا